سفارش تبلیغ
صبا ویژن

استفاده از بدشانسی برای طنز

مردم به بدشانسی آدمها هم می خندند: بدبیاری ثروتمندها و آدمهای مشهور، یا آدمهای فقیر یا بعضی از اقوام و نژادها یا حتی خودتان. در این جور طنزها نویسنده ها یکی را آلت دست می کنند تا همه به او بخندند. یک دقیقه به لطیفه هایی که اخیرا شنیده اید فکر کنید. این لطیفه ها چه کسی را دست می انداختند؟ ترکها یا رشتی ها را؟ زنها یا مردها را؟ رجل سیاسی؟

در طنز اغلب غافلگیری با بدشانسی ترکیب می شود؛ مثلا ممکن است بدشانسی در ضمن غافلگیر کننده هم باشد:

مثال: شبی یک هواپیمای دو موتوره در آسمان نیوجرسی پرواز می کرد که ناگهان اشکال فنی پیدا کرد. پنج نفر داخل هواپیما بودند. خلبان، بیل گیتس، دالایی لاما (مرد دریافت کننده جایزه صلح نوبل، و علی دایی و یک پسر خوشتیپ و بی خاصیت).خلبان از کابین بیرون اومد و گفت: مسافران عزیز هواپیما داره سقوط می کنه و فقط چهار چتر نجات اینجاست. سریع یک چتر نجات بر میداره و میگه من یکی که رفتم.

علی دایی چتر نجات رو بر میداره و میگه بابا من علی دایی ام سالها قهرمان ملی بودم نمیشه که بمیرم یک چتر میگیره و فرار می کنه

بیل گیتس هم می گه: من باهوش ترین آدم جهانم دنیا به من نیاز داره نمیشه که بمیرم و یک چتر میگیره و میپره پایین.

میمونن دالایی لاما و پسر بی خاصیته.

دالایی لاما میگه: فرزندم برو خودت رو نجات بده

پسر سوسوله میگه: نگران نباش پدر جان باهوش ترین آدم جهان کوله پشتی منو گرفت و پرید پایین..

دلیل خنده ما: غافلگیری و بدشانسی دوتاش باهم

(محسن سلیمانی: بیدار).