سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تکنیک طنز نویسی

 

سلام دوستان عزیزم من همچنان در سفر و همچنان متعهد به گذاشتن مطلب در وبلاگ هستم

بله من آدم جدی ای هستم. یک چیز رو که بخوام دیگه تمومه و دغدغه واقعی میشه برام. اصلا آدم اینکه کاری رو شروع بکنم و نصفه رهاش کنم نیستم. و جالبه بدونید که خیلی ها شبیه من نیستن و حتی کارو تازه شروع کرده رها میکنن. شعار من اینه: هیچ وقت شروع کار سخت نیست، انجام مستمر اونه که واقعا فرق انسان با اراده و بی اراده رو مشخص میکنه..

خوب اینها رو گفتم که بگم آدم به این جدی ای خوب چطور میخواد طنز رو وارد کارهاش بکنه. گاهی دلم رو خوش می کردم که میگن کسانی که به سراغ طنز می روند نگاه جدی تری به زندگی دارند. اما خوب واقعا طنز نویسی کار یک آدم جدی نیست و باید اون رو آسون گرفت. و این اخلاق من با کاری که می خوام بکنم زیاد جور در نمیاد..

مطلبی به انگلیش خوندم که برام جالب بود و در مورد جدیت آدمها و طنز بود و براتون ترجمه اش رو میذارم که به شما که شاید مشکل جدیت زیاده از حد داشته باشید کمک کنه:

« خیلی سخته که مطلب خنده دار بنویسید و در عین حال حالت جدی ای داشته باشید. پس سعی کنید که وقتی آماده به نوشتن میشید در اون لحظه دیگه از قید و بندها رها بشید و بیشتر به کودک درونتون مراجعه کنید. در این حالت خیلی بیشتر به حالت یک طنزپرداز نزدیک خواهید شد. به بچه ها نگاه کنید اونها عموما به هر چیزی خیلی بیشتر از یک آدم بزرگ میخندن. اونها در ذهن خودشون یک پچ پچ دائم ندارن محققان و والدین بسیاری معتقد هستن که بچه ها راحت تر می خندن. 

به ژانر نوشتاری خودتون دقت نکنید...

مثلا من همچنان دارم روی خلیج عربی کار می کنم. شک نکنید که اگر متنی که قراره بنویسید رو یک بازی تلقی نکنید و نگاه کودکانه هم به اون نداشته باشید هر چقدر هم از تکنیکهای طنز استفاده کنید طنزی خشک خواهید داشت. بهترین راه اینه که کودک درون خودتون رو تمرین بدید که بهتون دستور بده. با موسیقی دلخواه خودتون یک رقص مسخره کنید. به چای یک قهوه کلاسیک خوردن یکم برای خودتون زنگ تفریح بذارید. حتی من دیدم کتابهایی هستن که برای فعال کردن کودک درون موثر هستن.یک کاری کنید که کودک درونتون حداقل یک بار در روز بازی کنه و حتی اگر دیدید قلم به کارتون نمیاد و طنزی از آب در نمیاد یک مدت تعیین شده طوری که پشتتون باد نخوره در کارتون وقفه بندازید.»

خوب از این حرفها بگذریم..

به نظرتون متن چطور بود؟

به نظر من هیچ چیزی سخت تر از تغییر افکار و منش آدم نیست. واقعا هیچ کاری یدی یا هیچ علمی سخت تر از تغییرات درونی نیست. یادمه وقتی یک مترجم ساده و پیش افتاده و بسیار کم درآمد بودم با یک آقایی به اسم شهریار اسلامی تبار آشنا شدم که بهم کار و پول خوب داد. اون جمله ای به من گفت که یکی از بهترین جمله های زندگیم بوده : بهم گفت برای اینکه بتونی کار منو درست انجام بدی ابتدا باید فکرت رو بزرگ کنی. و دیگه نباید مثل یک مترجم ساده که تا الان بودی به زندگی نگاه کنی.

خوب من واقعا اوسگل تر ازون بودم که اون لحظه حرفش رو درک کنم من یک مترجم ساده بودم اون موقع.

اما هر چی گذشت بیشتر معنی حرفش رو فهمیدم.

الانم من میخوام اینو بهتون بگم برای تفکر کودکانه داشتن و پیدا کردن نگاه طنز باید دیدگاه و درون خودمون رو دستکاری کنیم و بهترین راه حل اون اینه که زیاد به این هدف فکر کنیم و براش وقت بذاریم و دوباره به این جمله میرسم که با یک تلاش هر روزه اون هدف رو به دست بیاریم. نمیخام بگم که من الان در حرفه خودم کسی هستم. اما واقعا دیگه هیچ ارتباطی با اون مترجم ساده ندارم.

نرگس بهرامی: بیدار