سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف همینطوری

سلام بچه ها

بازدید کننده های خوب من چطورید امیدوارم جمعه خوبی رو شروع کرده باشید. از اول هم گفتم جمعه وقت پیام آموزشی طنز نیست...

هر چند من صبح خوبی رو شروع نکردم

شب هم کلا با افکار بد خوابیدم

از یکی شدیدا دلخور بودم و میخواستم بهش اینو بفهمونم 

اون قرار بود زنگ بزنه اما فرصت نکرده بود

منم میخواستم هر طور شده بهش بگم که چرا و چقدر ازش دلخورم

میخواستم همه جرفهای دلمو بزنم و بعدشم کلا باهاش قطع رابطه کنم

اما استرس داشتم 

چون وقتی بلاکش میکردم از تلگرام و اینها با اس ام اس چکار می کردم 

خوب تصمیم گرفتم که اس مسهاشم نخونده پاک کنم 

میدونید تنها مشکل باقی مونده چی بود 

اون خط اول اس مس اس که دیده میشد

خخخخخخخ

واقعا چقدر ما آدمها ضعیفیم مگه نه

خلاصه برای اینکه حرفهامو بهش بگم تصمیم گرفتم اونها رو ضبط کنم چون مطمئن بودم اگر بخوام حرف بزنم اونقدر وسط حرفها آتیش میگیره که نمیذاره همه رو بگم و ممکنه بازم حرفهام نصف کاره بمونه

برای همین روع کردم به حرف زدن و زمان همینطور میگذشت 

یک بیست دیقه ای حرف زدم

و بعد موقع صبحانه گذاشتم که خودم یک دور بشنوم

عجب صدای خماری 

بابا اول برو صورتتو بشور یک فین اول صبح بکن اینقدر صدات تو دماغی نباشه

بعدشم یک بار گفتی دیگه چند بار میگی بیست دیقه است داری چند تا جمله رو با شیوه های مختلف بیان می کنی فهمیدیم از ما ناراحتی

بعدش یکهو زدم زیر خنده

و از طرفی از کسی که داشت حرف میزد نمیدونم من بودم یا افکار منفیم از اون بدم اومد چقدر مغروره و طرف مقابلشو داره کوچیک می کنه

خوب اگر من اینو بفرستم که جز غرور و خودخواهی و مستبد بودن خودم چیز دیگه ای نداشتم که بهش بدم

همیشه میگفت دیکتاتوری من باورم نمیشد

سریع صدای ضبط شده رو پاکش کردم و به یک حالت تعادل رسیدم و دیگه حرفهای مغزم اذیت نمیکرد

ای کاشکی آدم اولش حرفهایی که تو سرشه به خودش بزنه بعد اونها رو برای دیگران مطرح کنه

(نرگس بهرامی: بیدار)