سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منبع جک

محسن سلیمانی:

چه چیزهایی خیلی خنده دار است؟

طنز در نهایت از درون انسانها سرچشمه میگیرد. برای اینکه در خودتان قوی شوید باید بررسی کنید چه چیزهایی در وجود خودتان خنده دار است. خصلتهای عجیب شما چیست؟ عادتها، تعصبات، افکار و نوع نگرشهای شما منبع بزرگی برای مطالب طنز است. شما از چه چیز دیگران عصبانی می شوید؟این عیبهای دیگران را به شکلی اغراق آمیز نشان دهید. به علاوه قضیه را برعکس کنید و تنفر خودتان را بررسی کنید. بدشانسی های شما در زندگی چیست؟ ببینید دست سرنوشت اخیرا چه شوخی هایی با شما کرده. هیچ یک از ما آدم کاملی نیستیم. نقطه ضعفهای ما باعث می شود که همه به ما بخندند. چند تا لطیفه درباره خودتان بنویسید. طنز همان نظریه های صادقانه و دردناک درباره خودمان چه به صورت فردی و چه به صورت انسان نوعی است.

لطیفه ها و حرفهای خنده دار خیلی از طنزنویسان در مورد خودشان است؛ مثلا مارک تواین بیزاری اش را از ورزش این جوری بیان می کند: « وقتی میل شدید نسبت به ورزش پیدا می کنم، دراز می کشم و استراحت می کنم تا هوای ورزش از سرم بیفتد». مسلما شما هم از این جملات خنده دار از قصد یا به طور تصادفی گفته اید. زندگی خود ما پر از اتفاقاتی است که می شود آنها را به داستان طنز یا لطیفه تبدیل کرد. دنبال اینجور داستانها باشید.

مثال از یکی از اتفاقات زندگی خودم و خصلت منفیم میزنم:

امروز چهارم آبانه. اهمیت زیاده از حد من به وقت خیلی داشت واسم دردسر میشد که من الان شرح ماجرا رو براتون تعریف می کنم.

ساعت دوازده و چهل دیقه پرواز داشت

من طبق برنامه ریزی تا دوازده و ربع باید کار می کردم که ساعت کاریم رو پر کرده باشم. راه افتادم. سریع وسط راه به سرم زد که نون هم بخرم اما خوشبختانه نونوایی بسته بود. رسیدم بهش و متوجه شدم که امروز پنجشنبه است و مردم میرن زیارت اهل قبور و من باید از امامزاده عبدالله رد می شدم. پس انداختم از سمت دوربرگردون جامی رفتم که همین کارو خراب کرد. خیلی سرعتی میرفتم یعنی نود و دنده چهار من تا حالا دنده پنج نرفتم. با شلوار ورزشی رفته بودم و موهامو دورم ریخته بودم. بارونی پوشیده بودم اما هوا آفتابی بود مهم نبود. چون روی هم رفته قرار بود سریع برگردم خونه و ادامه برنامه رو انجام بدم. رسوندمشخدا خدا میکردم هواپیما تاخیر داشته باشه اون برسه.

  گفت تو هم باید بیای  گفتم نه بابا شلوار ورزشی پامه بعد تو دلم گفتم یعنی من بیام بیست دیقه راحت علافی داره. سریع گازو گرفتم برگردم خونه و آهنگ گذاشتم:

جاده پای پیاده نشده بود که زنگ زد گفت جا موندم هواپیما رفت. من در همین شرایط که ناراحت بودم سریع دور زدم و بماند که چطور دور زدم نزدیک بود چپ کنم. بعدش رفتم تو با همون شلوار ورزشی و اینها. دیدمش و بهش گفتم خوب دیگه دوستی بیست ساله ما همینجا تموم شد هر دو خندیدیم بهش گفتم سعی میکنم حتما برات از این کنسلیها یکی بگیرم گفت بیا باهم بریم گفتم نه چهره من شبیه دختر مظلومهاست خیلی بیشتر احتمال داره بهم رحم کنن. رفتم با نگهبان و خدمه و هر کی بود صحبت می کردم و میگفتم این اگر نرسه خیلی بد میشه آخه تقصیر من بود دیر رسید. خلاصه این آشنای اونو و اون آشنای این هر کی از راه میرسید سفارش منو میکرد. هر ازگاهی میرفتم به دوستم یک سری میزدم رسیدم پیشش گفتم خوب دیگه میخام لحظه های آخری که پیش هم هستیم رو به خاطر بسپرم.

بهش زنگ زدن و کلی سرزنش ... قطع که کرد گفتم چی میگن گفت میگن که چرا به موقع راه نیفتادی باید پیش بینی ترافیکو می کردی اتوبوس که نیست سر موقع برسی هواپیماست من هم که چند دیقه ای یادم رفته بود همه تقصیرها گردن منه گفتم آره دیگه راست میگن هواپیما رو باید یک بیست دیقه ای زودتر بیای نه اینکه بذاری دیقه نود. گفت الان تو با منی؟ گفتم نه ... با خودمم.

رفتم دوباره پیگیری که خداروشکر تونستم بلیط رو اوکی کنم. اومدم پیشش گفتم کارت شناسایی بده گفت وای نمیدونم کجاست گفتم میکشمت اگر نیاورده باشی یعنی واقعا میکشمت وسیله هاش رو ریختیم بیرون وسیله که چه عرض کنم دو ساک لباس بود و دیگه هیچی فقط وسایل قرتی بازی دنبال کارت ملی که می گشت سشوار از تو کیف در میاورد کیف آرایش یک بسته ناخن و مژه و چندتا لاک گفتم یا ابولفضل بابا اون کارتو پیدا کن بده. رفتم تحویلش دادم و بهش گفتم خوب دیگه برو خوشحال شدم خداحافظ

این وسطها به این هم فکر می کردم که وقتم تلف شد.

این متن نامه من برای پس گرفتن پول هواپیماست:

 

سلام فقط سه دیقه دیرتر رسید که گیت رو بسته بودن و هواپیما نشسته بود هنو نپریده بود هوا. خیلی لحظات سختی بود حاضر شده بود که دویست و پنجاه پول بده تا بتونه بره اما من یکمی دیر رسوندمش خداروشکر واسه پرواز بعدی یکی نرفت و دوستم تونست بره وگرنه نمیدونم چطور میتونستم تو روش نگاه کنم پول رو هم از جیب خودم دادم حالا اگر میشه زحمت بکشید بریزید تو حسابم چون واقعا روز سختی بود

متن پیگیری پول:

چی شد من این روزها واقعا بی پولم تو رو خدا زودتر به من پس بدین پولو از جیب دادم که بره دوستم

متن پیگیری مجدد:

چی شد این پول مننننننننن

(نرگس بهرامی: بیدار)