سفارش تبلیغ
صبا ویژن

50 تکنیک

سلام

خوبین دوستهای عزیزم

امروز یک خبر خوش گرفتم. یکی از کلاهبردارهای خانوادگی ما قرار شده که چهل ملیون بهمون پس بده. داستان این کلاهبرداریها خیلی مفصل و جالبه که نشات از سادگی و بی آلایشی پدر و مادر من و وضعیت بد اقتصادی و طمع اونها میگیره که خودش جریانهای گفتنی داره. خانواده ما یک ایران کوچیکه. واقعا اینو میگم. هر چی که تو ایران مشکل محسوب میشه تو خانواده من دیده میشه. گاهی احساس می کنم که اصلا هیچ کدوم از اینها واقعی نیستن فقط خودم واقعی هستم و تو یک دنیا دارم به تنهایی زندگی می کنم و همه چیز ساخته ذهنمه. مخصوصا علاقم به نجوم باعث شده که بیشتر این احساس رو داشته باشم. خواب بعد از ظهر رو که نگو. وقتی بیدار میشم و میبینم هوا کاملا تاریک شده حس می کنم من تو این کهکشان تنهام و همه اینها رو من ساختم. این حس هم خیلی خوبه هم خیلی بد. بده چون یک گمگشتگی خاصی بهم میده. خوبه چون می فهمم تغییر چیزهای ناخوشایند همه به دست خودمه. شاید واسه همینه که یک کاره میخام با طنز کشورمو عوض کنم.

محل امن اجرا

 

گاهی دسترسی به اجرا یا دستیابی به مخاطب کار زیاد ساده ای نیست. پیشنهاد می شود که همیشه جامعه از دوستان و کسانی که به آنها مطمئن هستید را انتخاب کنید و کارتان را برای آنها اجرا کنید. جکهایتان را برایشان تعریف و تمرین کنید. خوب مشکلی که دیروز براتون گفتم امروز حل شد همیشه عده ای از دوستان هستن که حاضر باشن جمع شن و شما اونها رو بخندونید. خنده تعارف نداره. چیزی که خنده دار نباشه کسی نمیتونه به زور بهش بخنده و شما میتونید احساس واقعی که جکتون انتقال میده رو درک کنید. (نرگس بهرامی:بیدار)


پنجاه تکنیک

سلام بچه های طنز

اونقدر به خاطر اینکه این چند روز نتونستم تکنیک بذارم عذاب وجدان دارم که حد و حساب نداره. 

دیشب از عروسی نتونستم زیاد بنویسم آخه موقع خواب یادم افتاد که مطلب نذاشتم مجبور شدم برم گوشی رو بردارم که زیر عهدم نزده باشم. ما که مثل شما جوونها نیستیم با گوشی بخوابیم. گوشی رو یک فرسخ دورتر میذارم که صبح ساعتش زنگ میزنه اونقدر مجبور شم برای خاموش کردنش راه برم که خوابم بپره. ولی بعضی وقتها که خیلی خوابم میاد و صدای زنگ گوشی میره رو مخم حسابی زندگی رو فحش کش میکنم بعد انتظار میکشم که زنگش قطع شه. اما متاسفانه طوری تنظیمش کردم که تا پنج دیقه با صدای بلند هشدار میده. چرا آدم قبل از خواب اینقدر با موقع خواب فرق داره. واقعا اون آدمی که اینقدر بی رحمانه گوشی رو کوک  میکنه منم؟؟؟؟؟  

بگذریم خواستم بدونید که چقدر برام مهم بوده که تو وبلاگم مطلب بذارم خلاصه یک چیزهایی در مورد عروسی تو خواب و بیداری نوشتم. نمیدونم گفتم یا نه که این پسره که دوماد شده بود جزو فانتزیهای ازدواج من بود. ولی خوب تقدیر فقط اجازه داد که شب دامادیش ببینمش.. آخه واسه این دوست داشتم زنش شم که باباش حسابی پولدار بود و خودش حسابی اهل هنر ازون عکاسهای معروفه. ولی وقتی تو شب دامادیش دیدم خداروشکر کردم که زنش نشدم آخه نیاز شدید به چند عمل زیبایی داشت...

بریم سراغ تکنیک...

حداقل چند بار در هفته اجرا داشته باشید

خوب این استرس آورترین قسمت ماجراست. ایکاش مکانهایی بود که میشد اجراهای بیشتری داشت و ترس از صحنه رو کم کرد. طبق نظر این نویسنده لازمه که جکهایی که ساختید رو حتما تست کنید وگرنه از کجا می تونید بفهمید که اونها خنده دارن. من یکی از آرمانهام برای این وبلاگ اینه که بتونیم حداقل بچه های علاقه مند برای هم اجرا داشته باشیم و خودمون رو محک بزنیم مخصوصا خانمها که خیلی کم فرصت اجرا پیدا می کنن. نداشتن ترس از صحنه یک چیزه و خندوندن یک چیز دیگه. ترس از صحنه با یک بار اجرا از بین میره اما برای اینکه ببینید جک خوبه یا نه اونو حتما باید چندبار تعریف کنید. به امید ایجاد فرصتهای عالی برای هممون...

فعلا که وبلاگ ما رو اونهایی که قصد تبلیغات دارن میبینن و نظر میذارن شاید هنوز وقت این نشده که هم هدفها همدیگه رو پیدا کنیم. ولی با اینحال نمیدونید چقدر همین تعداد رو دوست دارم و عاشق تبلیغاتشون هستم. 

(نرگس بهرامی: بیدار)


پنجاه تکنیک

روی مخاطب تمرکز کنید نه خودتان

نمیدونم که تا حالا تجربه استنداپ داشتید یا نه.

من تجربه سخرانی جلوی جمع رو داشتم حتی تونستم جلو پونصد نفر هم حرف بزنم. یادش بخیر اولین بار که تو دانشگاه فقط نوزده سالم بود و میخواستم کنفرانس بدم بهم از طرف بچه ها تلقین شده بود که باید از حرف زدن جلوی جمع بترسم. چون همه بچه ها که می رفتن صحبت کنن حسابی به تته پته میافتادن. من که رفتم کنفرانس بدم استادمون یک خانوم بود و کلاس پر از پسر بود. اون موقعها مثل الان نبود که اینقدر پلنگ تو خیابون ریخته باشه و پسرها چشم و دلشون سیر باشه یک دختر که جلوشون کنفرانس بده کاملا میتونست اونها رو متحول کنه. پسرها همش جلوی من یواشکی شکلک در میاوردن تا اینکه من خودمو ببازم. منم اهمیتی نمیدادم و کارمو توضیح میدادم تا اینکه یکهو زدم زیر خنده. خیلی هل کردم الان استادم چی میخواست بگه. خانم صدری سکوت کرد بچه ها هم همه زدن زیر خنده قطعا من مقصر بودم که تمرکز نداشتم. اما خانم صدری گفت من میدونم که شما چقدر تلاش می کنید که این خانوم اعتماد به نفسشو از دست بده مثل آدم گوش کنید بفهمم کی خندوندتش میندازمش بیرون. عجب کار فمینیستی باحالی کرد. بعدش بهم گفتم ادامه بده خانم بهرامی تو عالی هستی. و من خیلی با این کارش اعتماد به نفس گرفتم. بعد از اون دیگه یادم نمیاد که جلو هیچ جمعی از صحبت کردن ترسیده باشم. اما خندوندن مردم برام واقعا چیز غریبیه خیلی تلاش کردم اما موقعیتش زیاد برام گیر نیومده. اما به خودم اعتماد به نفس میدم که فقط همون بار اول سخته.

یکی از نکات خیلی مهم که در نکته امشب متوجه شدم اینه که وقتی می تونید یک استنداپ موفق بشید که تمرکزتون به جای خودتون روی مخاطبین باشه. به اونها فکر کنید اینطوری ترس از صحنه کاملا از بین میره و از طرفی مخاطب هم چون این حس شما رو درک میکنه یک خود واقعی تر از شما می بینه. تمرین و تمرکز کنید که وقتی دارید برای کسی صحبت می کنید به اون توجه کنید و زیاد درگیر این نباشید که چطور به نظر میاید یا اینکه آیا الان خنده دار هستید یا نه. به خندوندن مخاطب فکر کنید..

(نرگس بهرامی:بیدار)


پنجاه نکته

سلام

خوبین 

بچه ها در این مطلبها که در این چند شب از این پنجاه تکنیک میذاشتم مطالب امشب از همیشه برام جالب تر بود. یک مقدار فراتر از چیزهایی بود که تاحالا خونده بودم.

از کمال گرایی پرهیز کنید

 من از اینجاش متنفرم. میگه شما نمیتونید پیش بینی کنید که چقدر کارتون خوبه جکتون قراره چقدر خنده دار باشه. در کمدی باید جرات داشت یادتون نره شما فقط زمانی از خنده دار بودن یک جک مطمئن میشید که اونو برای دیگران تعریف کنید. خوب این که اصلا با خصلتهای من جور در نمیاد. من کلا آدم خیلی کمال گرایی هستم. به نظرم هم این صفت خیلی بده و واسه اینه که در بچگی تحت هیچ شرایطی هر چقدر هم دختر خوبی بودم تایید نمی گرفتم. و واسه همین در من درونی شده که باید خیلی عالی باشم که شایسته دوست داشته شدن باشم. که باید بگم هیچ وقت هم عالی نشدم در هیچ چیزی. خخ. که البته فکر میکنم اکثر ما دهه شصتیا همینطوریم. اما جدیدا متوجه شدم که هیچ چیزی عالی نیست و آدم بهتره به جای تلاش برای خیلی عالی بودن روی اعتماد به نفسش کار کنه. بگذریم. جکهاتون رو تعریف کنید حداقل برای چند نفر. موش آزمایشگاهی من که دختر عمومه. چون روراست بهم میگه که مثلا چقدر مسخره بود. مسخره کردی منو.. 

همه کلماتی که قراره اجرا کنید رو حفظ نکنید

اگر همه حرفهاتون رو حفظ کنید روی صحنه خیلی مکانیکی هستید و انگار دارید که درس پس میدید. در این صورت دو تا اتفاق میفته اولا اینکه حرفهاتون در خودش هیچ احساسی نخواهد داشت و ضمنا مخاطب شما رو یک آدم واقعی دیگه نمیبینه. در عوض احساس می کنه که شما دارید به اون مطلبی انتقال میدید. در حالیکه مخاطب باید احساس کنه که شما دارید باهاش حرف میزنید و اصلا نفهمه که این مطالب از قبل نوشته شدن. شما وقتی دارید با دوستتون صحبت میکنید حرفهای حفظ شدتون رو بیان نمیکنید بلکه رو داستانی که داریدمیگید تمرکز دارید. اگر لغت به لغت همه چیز رو حفظ کنید ممکنه که در طول اجرا همش مجبور باشید که فکر کنید. تا یک چیزی هم پیش بیاد سر صحنه که تمرکزتون رو بگیره حرفهاتون رو یادتون میره و کلا اجرا بهم میریزه. فقط موضوعی که قراره در مورد اجرا کنید رو بهش مسلط بشیدو بعدش در موردش خیلی ساده صحبت کنید شما در صورتی از طرف مخاطب مورد قبول واقع می شید که واقعی به نظر برسید براش. دوست جونهااز خودم هم یک نظری بگم. به نظر من البته برای آدمهای کمالگرا خود آدم یک داورو مخاطب سخت گیره. صداتون و تصویر و ویدیوی خودتون رو زیاد ضبظ کنید و نگاه کنید. 

(نرگس بهرامی: بیدار).


پمجاه تکنیک

سلام

نمیدونم تکنیک چند هستیم ولی دو تا دیگه براتون دارم امشب میذارم

وقتی مینویسید نگران غلط املایی یا دستور زبان نباشید

منظورش همون تکنیک طوفان ذهنه که هر چی به ذهنتون میاد رو بنویسید و به شدت رها بودن ذهن در تمرین نویسندگی اشاره می کنه. اگر بخواید در موقع طنزنویسی ملالغتی باشید یکهو میبینید یک جک خوب که به ذهنتون رسیده بوده از ذهنتون پریده. به نظر من این تکنیک به زبان ساده است. منظورم همین طوفان ذهنه. من خودم وقتی می نویسم میبینم حواسم پرت شده که چی بنویسیم و اونقدری که باید ذهنمو آزاد نمیکنم.

جک هیچ احدی رو ندزدید

در این تکنیکها رو این تاکید کرده که نمیدونید که چقدر این کار برای حرفه شما مخربه و میتونه خرابتون کنه. اگر خلاقیت کسی دیگه رو وام بگیرید اصلا فکر نکنید که کسی نمی فهمه مخصوصا الان که همه از همه چی خبر دارن. دزدیدن جک یا گفتن جک تکراری شما رو به یک کمدین دست چندم تبدیل می کنه و جذابیتتون رو کامل میگیره حالا بیا و دوباره برس به نقطه صفر. البته من در مورد میثم درویشان پور و تقلیدش از ماز جبرانی نوشتم و اونو تحسین کردم که چقدر با نمک تقلید کرده. اما روی هم رفته همین رو بگم که میتونه کار یک نفر رو چقدر زیر سوال ببره و نشون بده که طرف توانایی طنزنویسی از خودش نداره (نرگس بهرامی: بیدار).